نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 شهریور 23 توسط
کبوتر
با عرض سلام خدمت فرشته ی تنهایی،تک ستاره ی آسمان دل،عزیز زهرا،گل نرگس....امشب به آسمان پر ستاره طور دیگری نگاه میکنم. ستاره ی پر نور و چشمک زنی را میبینم که مرا به سوی خود فرا می خواند از کنارش شهابی می گذرد چقدر شگفت آور و حیرت انگیز است.من آن پرنده ی تنهایی هستم که به تنهایی در آسمان به پرواز در آمده ام!آنقدر پرواز میکنم تا به ماه میرسم به طرف ماه میشتابم گویی ماه مرا در آغوش گرفته تا به زمین نیوفتم!این بالا چقدر زیباست!ستارگان برایم دست تکان میدهند و مرا نگاه میکنند.به زمین که نگاه می کنم نقطه ای چشمانم را خیره می کند چقدر آن نقطه آشناست! گنبد سبز رنگش در زیر نور ماه مانند کبوتر سپیدی است که تمام زیبلیی ها و قشنگی های جهان را جمع کرده است...آری!اینجا آسمان دل من است که جمکران زیبای تو از آن پیداست.من فقط میتوانم به جمکران زیبای تو پناه بیاورم....هر شب برای پیدا کردنت ستاره ها را میشمارم تا شاید روی ماه تو را بر روی یکی از آنها ببینم.امامولای من ستاره های عمرم رو به پایان است ولی..... میگویند دستی که خالی بالا رود هرگز خالی پایین نمی آید ،پس ای ماه خوش روی من !ای عزیز!به حرمت انتظارم و به حرمت سجاده ی سبز و خیس من برگرد..تا من غروب جمعه که از پنجره به بیرون نگاه میکنم روی ماه تو را ببینم و اشک هاییم همچون باران بر روی زمین بچکند....